شب ماه

ساخت وبلاگ

روزگار عجیبی است، روزهای قدم گذاشتن به زندگی، از پس همه رنج هایی که مکارانه از هر روزنه ای به درون چشمهایت می خزند... رنج های بی پایانِ بودن!
عجیب است اینهمه خواستنی شدن این عجیب هولناک
آنقدرخواستنی که به نگاهش تن می دهم، انگار میکنم که مهرپاشی ماه در شبی سیاه
به لمسش، انگار که نوازش نسیم در گستره بی انتهای دشت
به تنه اش ، انگار که همه صنوبرهای زیبا در سینه کش کوه
عحیب است اینهمه دلبرانگی این آشنای ناشناس که همقدمش میشوی تا دیدنی ترین منظره جهانت شود تک درختی سرافراز و روشن از حباب درخشان ماه در شب ابهام آمیز دشت !

رفتیم
و درخت بوی زمان می داد
تو بوی زندگی
و دشت بوی گس دلتنگی
آسمان ماه ترین رختخواب جهان بود و ستاره ماهی ها در اقیانوس سرمه ای شب شناور بودند.
امواج نسیم به زیر پوستی ترین شکل ممکن زندگی ام را قلقک می داد و دلتنگی در دامنه شب پهلو می گرفت.
و من پهلو به پهلوی تو دلتنگت می شدم
دلتتگ سو سوی ستاره ای اتگشتانت که در کهکشان پوست من چشمک می زنند.
دلتنگ ماه بلند دورم
دلتنگ ماهی هایی که از دستهایم لغزبدند
دلتنگ نور باران همه آسمانهایی که به خاک سپردم
دلتنگ برق چشمهایت در لحظه دیدار
دلتنگ خودم
دلتنگ تو
روزگار عجیبی است
انگار میکنم که ماه در من زبانه میکشد
انگار میکنم که نجیب ترین صنوبر جهان در من به بار می‌نشیند
انگار میکنم که ریشه ام به عمیق ترین ریشه های درخت میرسد
بارانم می شوی
شعله میکشم
شوق می ریزد
در من غوطه ور میشوی
و من‌ در‌ ساحل رویایی ترین اقیانوس جهان، شب را به پرواز می آیم.

شب ماه مهرماه قرن نو


خلاء...
ما را در سایت خلاء دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : avarang بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 11:58